کوکتل

30 سال دارم، عاشق دانستنم و هزار بار افسوس که دانسته هایم کیف دستی ام را هم پر نمی کند.

کوکتل

30 سال دارم، عاشق دانستنم و هزار بار افسوس که دانسته هایم کیف دستی ام را هم پر نمی کند.

در سراشیبی گیفنه شدن

از دیدگاه تئوری های مصرف اقتصادی، کالاهای اقتصادی سه نوع اند : 1- کالای پست که همراه با افزایش درآمد مصرف کننده تقاضایش کاهش پیدا می کند. 2- کالای لوکس که مصرف کننده با افزایش درآمدش بیشتر متمایل به مصرف آن می شود و در این بین دسته ی سومی هم از کالاها هستند که در این تعاریف نمی گنجند و درست بر خلاف منحنی تقاضا با افزایش قیمت کالا که طبق تأثیر درآمدی، کاهش درآمد مصرف کننده را در پی دارد، تقاضای آن ها افزایش می یابد و به این دسته که تعریفشان معمولاً در شرایط بحرانی اقتصادی مصداق پیدا می کند، کالای گیفِن می گویند.

برای بررسی شرایط سبد خرید خانوار ایرانی در این روزها، آنقدرها نیاز به آمار و ارقام بانک مرکزی وجود ندارد و با یک بار دیدن بازارهای میوه و تره بار می توان دریافت که مصرف مردم از کالاهای اساسی مانند گوشت و مرغ به سمت سیب زمینی و پیاز و نان رفته، هر چند که قیمت همان کالاها نیز هر روز در حال افزایش است و با این روند افزایش مداوم قیمت ها می توان به این نتیجه رسید که با گذشت زمان تعداد کالاهای گیفن هم هر روز در سبد خرید خانوارها کمتر خواهند شد و مردم متمایل به مصرف چند کالای پست با قیمت پایین تر می شوند که شاید بتوان پیش بینی کرد این افزایش مصرف از آن کالای خاص به عنوان مثال نان، کاهش عرضه اجباری و شاید قحطی را نیز در پی خواهد داشت.

این روزها پسر  بچه 5 ساله فال فروش را می بینم، پدری را می بینم که حتی نمی تواند دست هایش را برای خانه رفتن با پاکت آشغال میوه های میدان پر کند، جوانی را می بینم که با ورشکستگی کارخانه ای بی کار شده و لنگ اجاره خانه این ماه است و هر چه بیشتر سر می گردانم بیشتر این صحنه ها را می بینم و بیشتر از خودم می پرسم حالا که در ظاهر دیگر خلاقیت های رندانه و جهان سومی گذشته هم جوابی ندارد، چه بر سرمان خواهد آمد؟!

به بهانه روز تولد

نظریه انتخاب طبیعی که داروین آن را در حین مطالعه پیرامون نظریه فرگشت (تکامل تدریجی) ارائه نموده، صحبت از روند ایجاد تغییر در موجودات زنده می کند تغییراتی که در طول زمان باعث می شوند انواعی که با محیط ناسازگارند، حذف شوند و انواعی که تغییراتشان آن ها را با محیط طبیعی سازگارتر کرده است، جای آن ها را بگیرند. امروز با یک دورن کاوی روز تولدی مصداق های این انتخاب طبیعی را در بسیاری از عقاید و نظراتم پیدا کردم و هر چند این روند سازگاری اعتقادات با شرایط در مواقعی حرکت مثبت و مفید رو به جلو تلقی می شود ولی متأسفانه بیشتر مشکلات انسان از آن جا شکل می گیرد که می خواهد رنگ جماعت به خود بگیرد و با محیط همسو شود و بر خلاف ادعاهایش حتی وضعیت ارادی و خودآگاهش کمتر پیش می آید که در موقعیتی خاص که می طلبد جور دیگر فکر کنیم بر سر عقیده امان بمانیم. درست همین جاست که انسان های خاص و قوی و محکم و با اراده از دیگران جدا می شوند. انسان هایی که سال ها برای آن که چگونه بیاندیشند و چطور زندگی کنند فکر کرده اند و برای اینکه چه کسی باشند برنامه ریخته اند و اصلاً من اشان برای خودشان تعریف مشخصی دارد.

الآن که خوب به این 27 سال فکر می کنم همیشه دوست داشتم جزء این دسته باشم ولی هیچ وقت نبودم. هنوز تعریفی که از خودم دارم خیلی جاها نقص دارد و کامل نیست و هنوز شاید خیلی نمی دانم که می خواهم که باشم ولی آرزویم این است که زودتر از این بلاتکلیفی بی خودی رها شوم . تا بعد ببینم می شود رویش حسابی کرد یا نه !

خلوتگاه

حس تنهایی را اغلب دوست ندارم، دلم می گیرد از تنها بودن، بغض می کنم، اما خیلی وقت ها از همه که دلگیر می شوم و از زمین و زمان شاکی ام، تشنه تنها بودن و بی تاب گوشه و کنارهای پرخاطره ی درد و رنج هایم می شوم. راه می روم و می نشینم، راه می روم و می نشینم و فکر هم نمی کنم، فقط احساس می کنم، احساس تمام روزهایی را به یاد می آورم که در این خلوت آرام شدم و باز توان و انگیزه ادامه دادن را به دست آوردم.

یک وقت هایی یک کافه، یک خیابان، یک نیمکت پارک برایم می شود بهشت موعود!!!