اپیزود اول :
من تقریبن هیچ چیزی از جامعه شناسی نمی دانم و جز یک درس سه واحدی جامعه شناسی که در دانشگاه گذرانده ام، هیچ مطالعه ای هم در مورد جامعه شناسی نداشته ام، اما این را هم بگویم که من اگر چه جامعه شناس نیستم ولی جامعه شناسان را دوست دارم (:دی) و به نظرم در ایران و جامعه ما کارشان باید جزء مشاغل سخت باشد.
آخر چه طور می توان فرآیند های جاری در جامعه ای مانند جامعه ما را تحلیل کرد. جامعه ای که رفتار قانونی ترین نهادهایش عین بی قانونی است، استراتژیک ترین مسائلش با بی برنامگی کامل اجرا می شود، هیچ کس سر جای خودش نیست، سطح رفاه مردم معمولن ارتباطی به تلاش و زحمت کشیدنشان ندارد. تفاوت حداقل و حداکثر درآمد طبقات بالا و پایینش بی نهایت می شود.
اپیزود دوم :
مدتی است که در حال ساختن تصویر ذهنی ام از ده سال آینده هستم و اینکه دوست دارم کجا باشم و چه بکنم. به نتایج خوبی هم می رسم ولی وقتی افکارم به شرایط بالا منحرف می شود یک دفعه همه چیز برایم محو می شود، هدف و برنامه داشتن برایم بی معنی می شود.
این موضوع کم کم اذیتم می کرد تا به این نتیجه رسیدم که به جای تصویر ساختن از آینده، تصویرم از شرایط حالم را بهتر و واضح تر کنم و ببینم این روزها کدامیک از کارهایی که انجام می دهم تأثیراتش تا 10 سال آینده برایم مهم است و باقی می ماند و خوشبختانه با این روش به نتایج بهتری رسیدم.
بعید میدونم بشه شرایط ده سال آینده رو درست حدس زد! ولی امیدوارم ده سال دیگه جایی باشی که دوست داری.
نه فکر نمی کنم بشه تا یک ماه آینده هم شرایط رو حدس زد، ولی امیدوارم همه جایی باشن که دوست دارن
حالت رو بساز جوون
سلام
رفیق کجایی؟ سری به پنجره ی من نمیزنی!؟
سطح رفاه مردم معمولن ارتباطی به تلاش و زحمت کشیدنشان ندارد
این به خاطر پول نفته و اینکه در ایران کار کردن به هیچ وجه اصل نیست.هر دسته ای هم با یک ادبیات اون رو نقض میکنه.